فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Conscripted

kənˈskrɪptɪd kənˈskrɪptɪd kənˈskrɪptɪd kənˈskrɪptɪd

سوم‌شخص مفرد:

conscripts

وجه وصفی حال:

conscripting

معنی

adjective

به خدمت اجباری در آمده، بیگار، شاکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conscripted

  1. verb to enroll compulsorily in military service
    Synonyms:
    drafted enrolled inducted levied

ارجاع به لغت conscripted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conscripted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conscripted

لغات نزدیک conscripted

پیشنهاد بهبود معانی