فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Conscription

kənˈskrɪpʃn kənˈskrɪpʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    conscriptions

معنی‌ها

  • noun
    خدمت نظام، خدمت سربازی
  • noun
    بیگاری، شاکاری، به‌کارگیری اجباری، خدمت اجباری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد conscription

  1. noun draft
    Synonyms: enrollment, induction

ارجاع به لغت conscription

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conscription» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conscription

لغات نزدیک conscription

پیشنهاد بهبود معانی