امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Induction

ɪnˈdʌkʃn ɪnˈdʌkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inductions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
مراسم معارفه (مراسمی که در آن شخصی به‌طور رسمی به شغل جدیدش معرفی می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The new employees attended a full-day induction.
- کارمندان جدید در مراسم معارفه‌ی تمام‌روزه شرکت کردند.
- The induction ceremony will be held next week.
- مراسم معارفه هفته‌ی آینده برگزار می‌شود.
noun countable uncountable
انگلیسی بریتانیایی دوره‌ی توجیهی (دوره‌ای که در آن کارمند جدید آموزش می‌بیند)
- The company provides a thorough induction process.
- شرکت، دوره‌ی توجیهی کاملی را ارائه می‌دهد.
- The induction course covers company policies and procedures.
- دوره‌ی توجیهی سیاست‌ها و رویه‌های شرکت را پوشش می‌دهد.
noun uncountable
القا (شروع پروسه یا اتفاقی)
- The induction of labor was carefully monitored by the medical staff.
- شروع القای زایمان به‌دقت توسط کادر پزشکی تحت‌نظر بود.
- The sudden induction of reforms led to economic instability.
- القای ناگهانی اصلاحات منجر به بی‌ثباتی اقتصادی شد.
noun uncountable
نتیجه‌گیری، استقرا
- Induction is often contrasted with deduction, which moves from general to specific.
- استقرا اغلب با قیاس که از عام به خاص می‌رود در تضاد است.
- Through induction, researchers can identify patterns in large datasets.
- از طریق استقرا، محققان می‌توانند الگوها را در مجموعه داده‌های بزرگ شناسایی کنند.
- His theory was built upon years of observation and induction.
- نظریه‌ی او بر اساس سال‌ها مشاهده و نتیجه‌گیری بنا شده بود.
noun uncountable
فیزیک القا (فرآیند حرکت الکتریسیته بین دو شیء بدون برخورد آن‌ها به هم)
- The motor operates based on electromagnetic induction.
- موتور بر اساس القای الکترومغناطیسی عمل می‌کند.
- The efficiency of the induction process depends on the coil design.
- بازده فرآیند القا به طراحی سیم‌پیچ بستگی دارد.
noun uncountable
فیزیک القایی (کاربرد این فرآیند در ابزار آشپزی که در آن‌ها از این فرآیند گرما تولید می‌شود)
- Induction cooktops offer precise temperature control for delicate sauces.
- اجاق‌گازهای القایی کنترل دقیق دما را برای پخت سس‌های خوشمزه ارائه می‌دهند.
- Induction technology provides a modern and energy-efficient cooking solution.
- فناوری القایی راه‌حلی برای پخت‌وپز مدرن و کم‌مصرف فراهم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد induction

  1. noun taking in, initiation
    Synonyms:
    introduction entrance inauguration initiation installation selection institution inaugural draft investiture instatement ordination consecration greetings
    Antonyms:
    rejection expulsion blackballing
  1. noun inference
    Synonyms:
    conclusion judgment reason generalization deducement logical reasoning conjecture rationalization ratiocination

ارجاع به لغت induction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «induction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/induction

لغات نزدیک induction

پیشنهاد بهبود معانی