با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Expulsion

ɪkˈspʌlʃn ɪkˈspʌlʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
اخراج، دفع، راندگی، بیرون‌شدگی، تبعید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- His expulsion from the university was due to bad grades, not political activities.
- اخراج او از دانشگاه به دلیل نمرات بد بود نه فعالیت‌های سیاسی.
- the expulsion of foreign advisers
- بیرون راندن (اخراج) مشاوران خارجی
- the expulsion of air from the lungs
- بیرون راندن هوا از شش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expulsion

  1. noun banishing
    Synonyms: banishment, boot, bounce, debarment, deportment, discharge, dislodgment, dismissal, displacement, dispossession, driving out, ejection, eviction, exclusion, exile, expatriation, extrusion, forcing out, ostracism, ouster, ousting, proscription, purge, relegation, removal, rush, suspension
    Antonyms: import, welcoming

ارجاع به لغت expulsion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expulsion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expulsion

لغات نزدیک expulsion

پیشنهاد بهبود معانی