فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Ouster

ˈaʊstər ˈaʊstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    اخراج، بی‌بهره‌سازی، محروم‌سازی
    • - the ouster of the oil company
    • - خلع ید از شرکت نفت
    • - The manager's ouster surprised us.
    • - اخراج آن مدیر ما را متعجب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ouster

  1. noun ejection
    Synonyms: banishment, disbarment, discharge, dismissal, eviction, expulsion, loss of right, overthrow, removal, sack, the heave-ho

ارجاع به لغت ouster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ouster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ouster

لغات نزدیک ouster

پیشنهاد بهبود معانی