امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Oust

aʊst aʊst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ousted
  • شکل سوم:

    ousted
  • سوم‌شخص مفرد:

    ousts
  • وجه وصفی حال:

    ousting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
برکنار کردن، دورکردن، اخراج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- His political rivals ousted him from office.
- رقبای سیاسی او را از کار برکنار کردند.
- They are trying to oust the prime minister.
- آن‌ها می‌کوشند که نخست‌وزیر را اخراج کنند.
- We should not let quantity oust quality.
- نباید بگذاریم کمیت جای کیفیت را بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oust

  1. verb expel, get rid of
    Synonyms: banish, bereave, boot out, bounce, bundle off, cast out, chase, depose, deprive, dethrone, discharge, disinherit, dislodge, displace, dispossess, divest, drive out, eject, evict, expulse, fire, force out, give the 1-2-3, kick out, lay off, let go, lose, ostracize, pack off, pink slip, relegate, remove, rob, sack, send packing, show the door, throw out, topple, transport, turn out, unseat
    Antonyms: hold, keep, retain

ارجاع به لغت oust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oust

لغات نزدیک oust

پیشنهاد بهبود معانی