همچنین میتوان از unthrone به جای dethrone استفاده کرد.
خلع کردن، عزل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was dethroned by his own brother.
توسط برادر خودش از سلطنت خلع شد.
Rumors of bribery and womanizing led to the party leader's dethronement.
شایعات رشوهخواری و زنبارگی منجر به خلع رهبر حزب شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dethrone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dethrone