گذشتهی ساده:
toppledشکل سوم:
toppledسومشخص مفرد:
topplesوجه وصفی حال:
topplingاز سر افتادن، برگشتن، واژگون کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Soviet Union toppled by itself.
اتحاد جماهیر شوروی خودبهخود فرو ریخت.
He toppled into the well.
با کله افتاد توی چاه.
The rioting workers and students toppled the government.
کارگران و دانشجویان عصیانگر، دولت را نگونسار کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «topple» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/topple