گذشتهی ساده:
toppedشکل سوم:
toppedوجه وصفی حال:
toppingعالی، ممتاز، درجهیک، بینظیر، معرکه، برترین
She is tops in her field.
او در رشتهی خودش بینظیر است.
His work is tops.
کارش معرکه است.
بهطور حداکثر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It takes me 15 minutes tops to do the dishes.
بهطور حداکثر ۱۵ دقیقه طول میکشد تا ظرفها را بشورم.
I'll give you $25 for that, tops
برای این کار بهطور حداکثر ۲۵ دلار به شما میدهم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tops» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tops