فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Topmost

ˈtɑːpmoʊst ˈtɒpməʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    اعلی‌ترین، بالاترین
    • - the topmost shelf
    • - بالاترین تاقچه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد topmost

  1. adjective Of, being, located at, or forming the top
    Synonyms: uppermost, highest, upmost, loftiest, first, top, leading
  2. adjective Greatest in quantity or highest in degree that has been or can be attained
    Synonyms: maximal, maximum, top, ultimate, utmost, uttermost

لغات هم‌خانواده topmost

ارجاع به لغت topmost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «topmost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/topmost

لغات نزدیک topmost

پیشنهاد بهبود معانی