بالاترین، از بالا، رو، از آغاز، از ابتدا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the uppermost falls of the river
بالاترین آبشارهای رودخانه
the uppermost floor of the building
بالاترین طبقهی ساختمان
uppermost priority
بالاترین ارجحیت (اولویت)
The thoughts which were uppermost in my mind.
افکاری که در مغزم بیش از همه حایز اهمیت بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uppermost» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uppermost