آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ شهریور ۱۴۰۳

    Best

    best best

    گذشته‌ی ساده:

    bested

    شکل سوم:

    bested

    سوم‌شخص مفرد:

    bests

    وجه وصفی حال:

    besting

    صفت تفضیلی:

    better

    معنی best | جمله با best

    adjective A1

    بهترین، بزرگ‌ترین، نیکوترین، خوب‌ترین، شایسته‌ترین، عظیم‌ترین، ممتاز ، اعلاء، صفت عالی good

    my best friend

    بهترین دوست من

    Which one did you like best?

    کدام را از همه بیشتر دوست داشتی؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Whatever works best.

    هرچه بهتر (بیشتر) به درد بخورد (به کار آید).

    She sings the best.

    او از همه بهتر آواز می‌خواند.

    She is among the best in her profession.

    او در حرفه‌ی خود در زمره‌ی بهترین‌ها است (از همه بهتر است).

    He had best call his uncle on the phone.

    او بهتر است به عمویش تلفن بزند.

    It took the best part of an hour.

    نزدیک به یک ساعت طول کشید.

    adverb

    به بهترین وجه، به نیکوترین روش، ماهرانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun countable

    بهترین، بهترین حالت، بهترین بخش، حداکثر تلاش فرد، بهترین لباس

    I want my children to have the best.

    می‌خواهم فرزندانم از بهترین‌ها برخوردار باشند.

    at best two more kilometers

    حداکثر دو کیلومتر دیگر

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I will do what is best for you.

    آنچه به خیر و صلاح تو است انجام خواهم داد.

    He is out there with the best.

    او می‌تواند با از همه بهتران رقابت کند.

    We have to make the best of what we have.

    باید با آنچه که داریم بسازیم.

    dressed in his best

    ملبس به بهترین لباس خود

    He is at his best when his wife isn't around.

    وقتی زنش نیست خوب سرحال است.

    the secret of getting the best out of life

    راز حداکثر بهره‌مندی از زندگی

    to do one's best

    حداکثر کوشش خود را کردن

    verb - transitive

    چیره شدن، بردن، شکست دادن، سبقت گرفتن، برتری جستن

    He got the best of his opponent.

    بر حریفش پیروز شد.

    He bested his brother in chemistry.

    او در شیمی از برادرش بهتر بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to get the best of an opponent

    بر حریف چیره شدن

    Mullah Nassreddin used to have the best of everyone.

    ملانصرالدین همه را می‌شست و کنار می‌گذاشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد best

    1. adjective most excellent
      Synonyms:
      greatest finest first-class perfect outstanding super supreme cool ace terrific tops A-1 first-rate prime leading highest capital chief boss premium principal optimum champion first number 1 bad choicest incomparable matchless unequaled unrivaled nonpareil peerless unparalleled second to none sans pareil beyond compare transcendent surpassing culminating out-of-sight paramount inimitable preeminent tough primo
      Antonyms:
      worst
    1. adjective correct, right
      Synonyms:
      desirable preferred apt advantageous presentable golden most desirable most fitting
      Antonyms:
      incorrect not right
    1. adjective most
      Synonyms:
      largest greatest biggest bulkiest
      Antonyms:
      least fewest
    1. adverb most excellently
      Synonyms:
      extremely greatly most deeply most fully most highly advantageously attractively gloriously honorably sincerely creditably illustriously magnanimously most fortunately
      Antonyms:
      worst
    1. noun most outstanding thing in class
      Synonyms:
      top favorite first choice prize pick gem model finest prime elite cream paragon select fat flower cream of the crop nonpareil
      Antonyms:
      worst
    1. noun highest personal effort
      Synonyms:
      utmost best shot level best hardest all one's got sunday best highest endeavor
    1. verb defeat; gain advantage
      Synonyms:
      beat overcome defeat conquer master prevail triumph exceed surpass outdo thrash trounce whip better outshine top cream trash lick take down floor waste zap blast wax drub clobber wallop whop lambaste beat up deck ko tan wipe out bulldoze shut down shoot down blank outstrip knock off wipe take care of get the better of triumph over wipe the floor with let have it put away transcend whomp flax
      Antonyms:
      lose surrender give up relent

    Idioms

    all for the best

    به خیر گذشتن، نیک‌فرجام بودن

    as best one can

    به بهترین وجهی که شخص بتواند، تا آنجایی که مقدور باشد

    at best

    1- حداکثر، بیشینه

    2- تحت بهترین شرایط

    at one's best

    در بهترین حالت

    get (or have) the best of

    1- شکست دادن، پیشی گرفتن، فایق شدن بر

    2- زرنگ‌تر بودن (از)

    Idioms بیشتر

    had best

    باید، بهتر است، خوب است

    make the best of

    ساختن با، تحمل کردن

    with the best

    مانند بهترین، با بهترین

    the best of both worlds

    از دو طرف سود بردن، از مزایای دو چیز مختلف به‌طور هم‌زمان بهره‌مند شدن

    the best thing since sliced bread

    نوبر، تا حالا روی دستش نیامده است (بهترین و عالی‌ترین چیز در نوع خود)

    attack is the best form of defence

    حمله بهترین نوع دفاع است

    best shot

    تمام تلاش خود را کردن، با تمام وجود تلاش کردن

    سوال‌های رایج best

    گذشته‌ی ساده best چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده best در زبان انگلیسی bested است.

    شکل سوم best چی میشه؟

    شکل سوم best در زبان انگلیسی bested است.

    وجه وصفی حال best چی میشه؟

    وجه وصفی حال best در زبان انگلیسی besting است.

    سوم‌شخص مفرد best چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد best در زبان انگلیسی bests است.

    صفت تفضیلی best چی میشه؟

    صفت تفضیلی best در زبان انگلیسی better است.

    ارجاع به لغت best

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «best» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/best

    لغات نزدیک best

    • - bessarabia
    • - bessemer process
    • - best
    • - best friend
    • - best man
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.