معنی honorably به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈɑːnərəbli ˈɒnərəbli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور افتخارآمیز، شرافتمندانه، شکوهمندانه، آبرومندانه، سرافرازانه، محترمانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The general served his country honorably for 32 years.

- این ژنرال به‌مدت ۳۲ سال شرافتمندانه به کشورش خدمت کرد.

- Each and every one of you will honorably complete your duty to the motherland.

- هر یک از شما به‌طور افتخارآمیز وظیفه‌ی خود را در قبال سرزمین مادری انجام خواهید داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد honorably

adverb nobly

Synonyms: fairly, virtuously, justly

ارجاع به لغت honorably

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «honorably» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/honourably

لغات نزدیک honorably

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند