فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fairly

ˈferli ˈfeəli

صفت تفضیلی:

more fairly

صفت عالی:

most fairly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1

نسبتاً، به نسبت، تقریباً

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

a fairly hot day

روزی نسبتاً گرم

That movie was fairly entertaining.

آن فیلم نسبتاً سرگرم‌کننده بود.

adverb

کاملاً، به طور کامل، سراسر، تماماً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He was badly wounded before the battle had fairly begun.

پیش‌ از آنکه نبرد کاملاً آغاز شود، سخت زخمی شد.

Her voice fairly trembled.

صدای او کاملاً می‌لرزید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The river was fairly alive with crocodiles.

رودخانه پر از سوسمار بود (سوسمار در رودخانه لول می‌خورد).

adverb

منصفانه، بی‌طرفانه، صادقانه، دادگرانه

He is a teacher who treats all of his students fairly.

او آموزگاری است که با همه‌ی دانش‌آموزان خود منصفانه رفتار می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fairly

  1. adverb somewhat
    Synonyms:
    rather pretty well quite enough moderately reasonably tolerably adequately passably kind of sort of some something more or less averagely so-so ratherish
  1. adverb justly
    Synonyms:
    honestly impartially properly reasonably deservedly equitably objectively honorably without fear without favor
    Antonyms:
    unfairly unjustly

لغات هم‌خانواده fairly

  • adverb
    fairly, fair

ارجاع به لغت fairly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fairly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fairly

لغات نزدیک fairly

پیشنهاد بهبود معانی