فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Properly

ˈprɑːpərli ˈprɒpəli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1

درست، به‌ طور صحیح، موافق آداب، به‌ طور شایسته، کاملاً، خیلی خوب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The television isn't working properly.

تلویزیون به درستی کار نمی‌کند.

Allow the meat to thaw properly before cooking it.

قبل از آن که گوشت را بپزی اجازه بده به خوبی آب شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد properly

  1. adverb in a fair, sporting manner
    Synonyms:
    fairly decently decent fair right correctly cleanly in good order the right way
    Antonyms:
    improperly
  1. adjective sufficiently
    Synonyms:
    suitably fitly
  1. adverb with reason or justice
    Synonyms:
    by-rights

ارجاع به لغت properly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «properly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/properly

لغات نزدیک properly

پیشنهاد بهبود معانی