Fitly

    American: ˈfɪtli British: ˈfɪtli
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    adverb
    به‌طرز شایسته، به‌طور مناسب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    adverb
    در وقت مناسب، به‌هنگام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد fitly

    1. adverb In an appropriate manner
      Synonyms: appropriately, suitably, fittingly, befittingly
      Antonyms: inappropriately, unsuitably

    ارجاع به لغت fitly

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fitly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fitly

    لغات نزدیک fitly

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند