آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ تیر ۱۴۰۴

    Fitness

    ˈfɪtnəs ˈfɪtnəs

    شکل جمع:

    fitnesses

    معنی fitness | جمله با fitness

    noun uncountable B1

    تندرستی، سلامتی، سلامت جسمانی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    physical fitness

    سلامتی جسمی

    Nutrition plays a crucial role in achieving optimal fitness.

    تغذیه نقش مهمی در دستیابی به تندرستی مطلوب دارد.

    noun uncountable

    تناسب‌اندام

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    Her dedication to fitness has transformed her life.

    تعهد او به تناسب‌اندام زندگی او را متحول کرده است.

    Regular exercise is essential for maintaining good fitness.

    ورزش منظم برای حفظ تناسب‌اندام ضروری است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fitness

    1. noun good condition
      Synonyms:
      health shape strength vigor good health robustness trim repair fettle kilter
      Antonyms:
      poor health
    1. noun appropriateness
      Synonyms:
      suitability propriety relevancy pertinence aptness compatibility harmony accordance agreement consistency congruousness correspondence rightness decency decorum order convenience qualification adequacy applicability admissibility eligibility aptitude accommodation adaptation assimilation preparedness readiness expediency timeliness seasonableness seemliness consonance agreeableness congeniality auspiciousness competence concurrency keeping patness
      Antonyms:
      inappropriateness unsuitability

    لغات هم‌خانواده fitness

    • noun
      fit, fitting, fitness, fitter, misfit
    • adjective
      fitted, fitting, fit
    • verb - intransitive
      fit
    • adverb
      fittingly

    سوال‌های رایج fitness

    معنی fitness به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «Fitness» در زبان فارسی به «تناسب اندام» یا «سلامت جسمانی» ترجمه می‌شود.

    تناسب اندام به معنای داشتن وضعیت بدنی سالم، قوی و توانمند است که فرد را قادر می‌سازد فعالیت‌های روزمره و ورزشی را به راحتی و بدون خستگی شدید انجام دهد. این مفهوم تنها به ظاهر بدن محدود نمی‌شود، بلکه شامل سلامت کلی بدن، قدرت عضلات، انعطاف‌پذیری، استقامت قلبی-عروقی و تعادل روانی نیز می‌باشد. تناسب اندام به عنوان یکی از شاخص‌های مهم سلامت، نقش اساسی در کیفیت زندگی افراد ایفا می‌کند.

    برای دستیابی به تناسب اندام، ترکیبی از تمرینات ورزشی منظم، تغذیه سالم و استراحت کافی ضروری است. ورزش‌هایی مانند دویدن، شنا، تمرینات مقاومتی و یوگا به تقویت عضلات و بهبود عملکرد قلب و ریه‌ها کمک می‌کنند. علاوه بر این، رعایت رژیم غذایی متعادل که شامل مصرف میوه‌ها، سبزیجات، پروتئین‌ها و آب کافی باشد، از عوامل مهم حفظ سلامت جسمی و دستیابی به تناسب اندام است.

    تناسب اندام همچنین بر بهبود سلامت روان و کاهش استرس تأثیر مثبت دارد. فعالیت‌های ورزشی باعث ترشح هورمون‌هایی مانند اندورفین می‌شوند که احساس شادی و رضایت را افزایش می‌دهند و به کاهش اضطراب و افسردگی کمک می‌کنند. بنابراین، تناسب اندام نه تنها باعث بهبود سلامت جسمی می‌شود بلکه سلامت روانی را نیز تقویت می‌کند.

    تناسب اندام نقش مهمی در پیشگیری از بیماری‌های مزمن مانند بیماری‌های قلبی، دیابت نوع ۲، فشار خون بالا و چاقی دارد. داشتن سبک زندگی فعال و سالم، تضمینی برای طول عمر بیشتر و کیفیت بهتر زندگی است. از این رو، تاکید بر تناسب اندام در جوامع مختلف به عنوان بخشی از فرهنگ سلامت عمومی بسیار حائز اهمیت است.

    شکل جمع fitness چی میشه؟

    شکل جمع fitness در زبان انگلیسی fitnesses است.

    ارجاع به لغت fitness

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fitness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fitness

    لغات نزدیک fitness

    • - fitly
    • - fitment
    • - fitness
    • - fitted
    • - fitter
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.