امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Propriety

prəˈpraɪəti prəˈpraɪəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تناسب، نزاکت، قواعد متداول و مرسوم رفتار و آداب سخن، مراعات آداب نزاکت، برازندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I am not sure of the propriety of punishing a child in front of strangers.
- مطمئن نیستم که تنبیه بچه جلو غریبه‌ها کار پسندیده‌ای باشد.
- the propriety of his remarks
- بجا بودن اظهارات او
- do not overstep the bounds of propriety!
- از نزاکت خارج نشو!
- One must respect most of the proprieties of one's society.
- انسان باید اکثر عرف‌های جامعه‌ی خود را قبول کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propriety

  1. noun suitableness, appropriateness
    Synonyms: accordance, advisability, agreeableness, appositeness, aptness, becomingness, compatibility, concord, congruity, consonance, convenience, correctness, correspondence, decorum, ethicality, expedience, fitness, harmony, justice, legitimacy, meetness, morality, order, pleasantness, properness, recommendability, rectitude, respectability, rightness, seemliness, suitability
    Antonyms: immorality, impropriety, inappropriateness, unsuitableness, wrong
  2. noun good manners
    Synonyms: accepted conduct, amenities, breeding, civilities, correctness, courtesy, decency, decorum, delicacy, dignity, etiquette, good behavior, good form, modesty, mores, niceties, politeness, politesse, protocol, punctilio, rectitude, refinement, respectability, rules of conduct, seemliness, social conventions, social grace, the done thing
    Antonyms: bad manners, impropriety, misbehavior, misconduct

ارجاع به لغت propriety

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propriety» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/propriety

لغات نزدیک propriety

پیشنهاد بهبود معانی