امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Decorum

dɪˈkɔːrəm dɪˈkɔːrəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ادب، آداب‌دانی، مناسبت، رفتار بجا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Her husband was a model of decorum.
- شوهر او نمونه‌ی ادب و معرفت بود.
- The laws of decorum required that no blood be shed on the Greek stage.
- اصول نزاکت چنین اقتضا می‌کرد که در صحنه‌ی نمایش‌های یونان هیچ‌گونه خونریزی صورت نگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decorum

  1. noun appropriate behavior, good manners
    Synonyms: breeding, civility, conduct, convenance, convention, correctitude, correctness, courtliness, decency, demeanor, deportment, dignity, etiquette, form, formality, gentility, good grace, gravity, habits, order, orderliness, politeness, politesse, properness, propriety, protocol, punctilio, respectability, seemliness, tact, usage
    Antonyms: bad behavior, bad manners, impoliteness, indecency, rudeness

ارجاع به لغت decorum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decorum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decorum

لغات نزدیک decorum

پیشنهاد بهبود معانی