فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Tact
tækt
tækt
شکل جمع:
tactsمعنی و نمونه‌جمله‌ها
uncountable
C2
عقل، ملاحظه، نزاکت، کاردانی، مهارت، سلیقه، درایت، تدبیر
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It will require a lot of tact to keep her calm.
آرام نگه داشتن او مستلزم تدبیر بسیار خواهد بود.
precision and tact of interpretation
دقت و ظرافت تفسیر
مترادف و متضاد tact
-
noun finesse, thoughtfulnessSynonyms:skill intelligence understanding judgment acumen adroitness discernment delicacy tactfulness prudence refinement perception sensitivity diplomacy discretion consideration care common sense subtlety poise smoothness presence control penetration aptness urbanity address suavity policy politicness savoir faire good taste horse sense delicatesse amenity repose gallantry acuteness headAntonyms:thoughtlessness carelessness tactlessness indiscretion
ارجاع به لغت tact
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «tact» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tact