شایستگی، درستی، برازندگی، درخوری، تناسب (مناسب بودن برای موقعیتی خاص)
I admired the aptness with which he chose his words.
من درستی انتخاب واژههایش را تحسین کردم.
There’s a certain aptness in using humor to discuss serious topics.
نوعی تناسب در استفاده از طنز برای بحث دربارهی موضوعات جدی وجود دارد.
قدیمی گرایش، تمایل، احتمال، میل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His aptness for anger makes it difficult to reason with him.
تمایل او به عصبانیت باعث میشود که نتوان با او منطقی صحبت کرد.
The child’s aptness to imitate adults is both amusing and surprising.
میل طبیعی کودک به تقلید از بزرگترها هم خندهدار است و هم شگفتانگیز.
قدیمی استعداد، توانایی ذاتی، ذوق، قریحه
With his aptness for mathematics, he solved the problems easily.
با توانایی ذاتیاش در ریاضی، مسائل را بهراحتی حل کرد.
The child’s aptness for music became clear at a very young age.
استعداد کودک در موسیقی از سنین پایین آشکار بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aptness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aptness