امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gift

ɡɪft ɡɪft
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gifted
  • شکل سوم:

    gifted
  • سوم‌شخص مفرد:

    gifts
  • وجه وصفی حال:

    gifting
  • شکل جمع:

    gifts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
عطا، عطیه، بخشش، پیشکشی، پیشکش، نعمت، موهبت، استعداد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- His intelligence was a gift of God.
- هوش او نعمتی بود خداداد.
- a gift for mathematics
- استعداد در ریاضیات
noun countable
هدیه، کادو، پیشکش، ره‌آورد
- Teachers should not accept gifts from their students.
- معلم نباید از شاگردانش هدیه قبول کند.
verb - transitive
پیشکش کردن (به)، بخشیدن (به)، هدیه دادن، دارای استعدادکردن
- She gifted her lands to the church.
- او زمین‌های خود را به کلیسا بخشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gift

  1. noun something given freely, for no recompense
    Synonyms: allowance, alms, award, benefaction, benefit, bequest, bestowal, bonus, boon, bounty, charity, contribution, courtesy, dispensation, donation, endowment, fairing, favor, giveaway, goodie, grant, gratuity, hand, hand-me-down, handout, honorarium, lagniappe, largesse, legacy, libation, oblation, offering, offertory, philanthropy, pittance, premium, present, presentation, provision, ration, relief, remembrance, remittance, reward, souvenir, subscription, subsidy, tip, token, tribute, write-off
    Antonyms: forfeit, loss, penalty
  2. noun talent, aptitude
    Synonyms: ability, accomplishment, acquirement, aptness, attainment, attribute, bent, capability, capacity, endowment, faculty, flair, forte, genius, head, instinct, knack, leaning, nose, numen, power, propensity, set, specialty, turn

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت gift

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gift» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gift

لغات نزدیک gift

پیشنهاد بهبود معانی