فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pittance

ˈpɪtns ˈpɪtns

شکل جمع:

pittances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

مبلغ جزئی، چندرقاز، شندرغاز، کمک‌هزینه‌ مختصر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She works long hours for a pittance.

او ساعت‌های متوالی برای شندرغاز کار می‌کند.

He received a mere pittance of education.

تحصیلات او بسیار کم بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pittance

  1. noun small amount
    Synonyms:
    bit trace drop portion ration allowance scrap mite smidgen modicum inadequacy insufficiency trifle peanuts chicken feed dribble slave wages drop in the bucket
    Antonyms:
    lot plenty generosity

ارجاع به لغت pittance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pittance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pittance

لغات نزدیک pittance

پیشنهاد بهبود معانی