فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Smidgen

ˈsmɪdʒən ˈsmɪdʒən ˈsmɪdʒən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( smidgeon ، smidgin ) مقدار کم، قطعه، تکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smidgen

  1. noun tiny amount
    Synonyms:
    small amount little bit bit drop trace pinch particle fragment grain morsel crumb scrap speck dash tad mite shred sliver fraction whisper taste small quantity wee bit iota shaving dab whiff atom scintilla chicken feed shard

ارجاع به لغت smidgen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smidgen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smidgen

لغات نزدیک smidgen

پیشنهاد بهبود معانی