فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shard

ʃɑːrd ʃɑːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shards

توضیحات

همچنین می‌توان از sherd به‌ جای shard استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    تکه، قطعه، قسمت، شیشه‌خرده
    • - Careful not to cut yourself on that sharp shard of glass.
    • - مواظب باش که خودت را با آن قطعه‌ی شیشه‌ی تیز نبری.
    • - The room was littered with tiny shards of broken pottery.
    • - اتاق پر از تکه‌های کوچک سفال شکسته بود.
    • - A shard of ice fell from the roof and hit the ground.
    • - یک تکه یخ از پشت‌بام افتاد و به زمین خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shard

  1. noun Residual matter
    Synonyms: fragment, butt, end, sherd, ort, scrap, stub

ارجاع به لغت shard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shard

لغات نزدیک shard

پیشنهاد بهبود معانی