شکل جمع:
shardsهمچنین میتوان از sherd به جای shard استفاده کرد.
تکه، قطعه، قسمت، شیشهخرده
Careful not to cut yourself on that sharp shard of glass.
مواظب باش که خودت را با آن قطعهی شیشهی تیز نبری.
The room was littered with tiny shards of broken pottery.
اتاق پر از تکههای کوچک سفال شکسته بود.
A shard of ice fell from the roof and hit the ground.
یک تکه یخ از پشتبام افتاد و به زمین خورد.
پوسته، بالپوش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The beach was filled with tiny shards of seashells.
ساحل پر از پوستههای ریز صدف بود.
The turtle's shell is made up of intricate scales.
پوستهی لاکپشت از فلسهای پیچیده تشکیل شده است.
زمینشناسی ترکش، ریزترک
The geologist discovered a shard of tuffaceous sediments embedded in the rock formation.
زمینشناس ریزترکی از رسوبات توفی را کشف کرد که در سازند سنگ جاسازی شده بود.
She accidentally stepped on a shard, causing a small cut on her foot.
او بهطور تصادفی روی یک ترکش پا گذاشت که باعث بریدگی کوچکی روی پایش شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shard