گذشتهی ساده:
stubbedشکل سوم:
stubbedسومشخص مفرد:
stubsوجه وصفی حال:
stubbingشکل جمع:
stubsکنده، ریشه، ته سیگار، تهچک، ته سوش، ته، تهبلیط، کوتوله، از بیخ کندن، تحلیل بردن، راندن، کوبیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a cigar stub
ته سیگار برگ
a pencil stub
ته مداد
a tail stub
ته دم (که سر آن را بریدهاند)
ticket stub
ته بلیط
the stub of a lamb's horn
برآمدگی شاخ بچه گوسفند
We stubbed up all the weeds.
ما همهی علفهای هرز را از ریشه کندیم.
He bought the thicket and stubbed its trees.
او بیشه را خرید و درختان آن را از بیخ برید.
I stubbed my toe against the step.
انگشت پایم به پله گرفت.
Afsaneh stubbed her cigarette against her plate.
افسانه سیگار خود را در بشقابش خاموش کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stub» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stub