امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remainder

rɪˈmeɪndər rɪˈmeɪndə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    remainders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C1
باقیمانده، مانده، پس‌مانده، غیر‌قابل مصرف، با تخفیف فروختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun verb - transitive
مانده، باقیمانده
- They killed half of the captives and imprisoned the remainder.
- نصف اسیران را کشتند و بقیه را زندانی کردند.
- the remainder of the money
- بقیه‌ی پول
- the remainder of the meal
- پس‌مانده‌ی خوراک
- the remainder of her life
- باقیمانده‌ی عمر او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remainder

  1. noun balance, residue
    Synonyms:
    bottom of barrel butt carry-over detritus dregs excess fragment garbage hangover heel junk leavings leftover obverse oddment odds and ends overplus refuse relic remains remnant residuum rest ruins salvage scrap stump surplus trace vestige waste wreck wreckage
    Antonyms:
    base core

لغات هم‌خانواده remainder

ارجاع به لغت remainder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remainder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remainder

لغات نزدیک remainder

پیشنهاد بهبود معانی