شکل جمع:
relicsاثر، عتیقه، یادگاره، بازمانده، دفینه، زیرخاکی، اثر قدیمی، اثر باستانی، برجامانده، بقایا
relics of a lost civilization
بقایای یک تمدن معدوم
This kind of torture is a relic of Medieval savageries.
این نوع شکنجه بازماندهی وحشیگریهای قرون وسطی است.
یادبود، یادگار، نشان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
snapshots and other relics of her youth
عکسهای فوری و دیگر یادگارهای جوانی او
These bones are the relics of a saint.
این استخوانها یادگار یک قدیس هستند.
فسیل
The explorer unearthed a remarkable relic buried deep underground.
کاوشگر فسیل قابلتوجهی را که در اعماق زمین دفن شده بود، کشف کرد.
The relic of an ancient civilization was discovered buried in the sand.
فسیلی از یک تمدن باستانی کشف شد که در شنها دفن شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relic