امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Relic

ˈrelɪk ˈrelɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    relics

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
اثر، عتیقه، یادگاره، بازمانده، دفینه، زیرخاکی، اثر قدیمی، اثر باستانی، برجامانده، بقایا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- relics of a lost civilization
- بقایای یک تمدن معدوم
- This kind of torture is a relic of Medieval savageries.
- این نوع شکنجه بازمانده‌ی وحشیگری‌های قرون وسطی است.
noun countable
یادبود، یادگار، نشان
- snapshots and other relics of her youth
- عکس‌های فوری و دیگر یادگارهای جوانی او
- These bones are the relics of a saint.
- این استخوان‌ها یادگار یک قدیس هستند.
noun countable
فسیل
- The explorer unearthed a remarkable relic buried deep underground.
- کاوشگر فسیل قابل‌توجهی را که در اعماق زمین دفن شده بود، کشف کرد.
- The relic of an ancient civilization was discovered buried in the sand.
- فسیلی از یک تمدن باستانی کشف شد که در شن‌ها دفن شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relic

  1. noun something saved from the past
    Synonyms:
    antique antiquity archaism artifact curio curiosity evidence fragment heirloom keepsake memento memorial monument remains remembrance remembrancer reminder remnant residue ruins scrap souvenir survival testimonial token trace trophy vestige

ارجاع به لغت relic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/relic

لغات نزدیک relic

پیشنهاد بهبود معانی