گذشتهی ساده:
evidencedشکل سوم:
evidencedسومشخص مفرد:
evidencesوجه وصفی حال:
evidencingشکل جمع:
evidencesدلیل، سند، مدرک، شاهد، گواه، ملاک، مستند، ادله، شهادت، گواهی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
on the evidence of many people who were there
بنابر گواهی اشخاص زیادی که آنجا بودند
Do you have any evidence?
آیا دلیل و مدرکی داری؟
Two people gave evidence that they had seen him in front of the bank.
دو نفر شهادت دادند که او را جلو بانک دیده بودند.
I am in love, my evidence is this lacerated heart
من عاشقم گواه من این قلب چاکچاک
نشانه، اثر، علامت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
evidence of economic prosperity
نشانههای رونق اقتصادی
با مدرک اثبات کردن، براساس شواهد ثابت کردن، گواه بودن، شاهد بودن
Documents evidencing stock ownership.
مدارکی که مالکیت سهام را نشان میدهد.
His silence evidenced his guilt.
سکوت او نشانگر گناهش بود.
بنابرگواهی، بر مبنای، از روی قراین
به آسانی قابل رؤیت (یا تشخیص)، آشکار
turn king's (or queen's) evidence
به منظور تخفیف دادن جرم خود بر علیه همدست خود شهادت دادن (در امریکا میگویند: turn State's evidence)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «evidence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evidence