گذشتهی ساده:
groundedشکل سوم:
groundedوجه وصفی حال:
groundingزمین، منطقه، اراضی، محوطه
We strolled around the hospital grounds.
در محوطهی بیمارستان پرسه میزدیم.
sports grounds
زمینهای ورزشی
علت، دلیل، بهانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She had been freed on humanitarian grounds.
او بهدلیل مسائل انساندوستانه آزاد شد.
Surely these statistics give grounds for optimism.
مطمئناً این آمارها دلیلی برای خوشبینی هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grounds» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grounds