شکل جمع:
footingsتعادل، جایپا، ثباتپا، تکیهگاه
The climber searched carefully for a safe footing before moving upward.
کوهنورد با دقت دنبال جایپای امنی گشت تا بالا برود.
Watch your step, or you might lose your footing on this steep path.
مراقب قدمت باش، وگرنه ممکن است تعادلت را در این مسیر شیبدار از دست بدهی.
to lose one's footing
جاپای خود را از دست دادن (لیز خوردن)
موقعیت، پایهواساس، وضعیت، شرایط، روال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our business is on a sound footing.
کسبوکار ما برپایهی مستحکمی استوار است.
We need investment to improve our financial footing.
برای بهبود وضعیت مالیمان به سرمایهگذاری نیاز داریم.
After a few tough years, the industry is slowly regaining its footing.
پساز چند سال دشوار، این صنعت بهتدریج درحال بازگشت به روال عادی است.
The two former enemies are on a friendly footing now.
دو دشمن دیرین اکنون رابطهی دوستانهای دارند.
وضعیت، شرایط (سطح زمین)
He trained on uneven terrain to adapt to poor footing.
او روی زمینهای ناهموار تمرین کرد تا با شرایط نامناسب سازگار شود.
Beach running is tough because the footing shifts with every step.
دویدن در ساحل سخت است چون وضعیت سطح زمین با هر قدم تغییر میکند.
The footing became slippery after the rain.
پساز باران راه لیز شد.
پای کسی لیز خوردن، تعادل خود را از دست دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «footing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footing