Substructure

ˈsʌbˌstrʌktʃər ˈsʌbˌstrʌktʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( substruction ) زیرساخت، زیرسازی، زیر ساختمان، زیربنا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد substructure

  1. noun A part or structure acting as a support, base, or foundation
    Synonyms: foundation, base, infrastructure, ground, fundament, foot, groundwork, understructure

ارجاع به لغت substructure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «substructure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/substructure

لغات نزدیک substructure

پیشنهاد بهبود معانی