گذشتهی ساده:
subsumedشکل سوم:
subsumedسومشخص مفرد:
subsumesوجه وصفی حال:
subsumingردهبندی کردن، شامل کردن، جزو (چیزی یا جایی) کردن، مشمول شدن، زیرمجموعه قرار دادن، در بر گرفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new policy will subsume the existing regulations into a single framework.
سیاست جدید مقررات موجود را در یک چارچوب واحد ردهبندی میکند.
His experiences will subsume the lessons learned from previous challenges.
تجارب او درسهای آموختهشده از چالشهای قبلی را در بر میگیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «subsume» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subsume