آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Embody

    ɪmˈbɑːdi ɪmˈbɒdi

    گذشته‌ی ساده:

    embodied

    شکل سوم:

    embodied

    سوم‌شخص مفرد:

    embodies

    وجه وصفی حال:

    embodying

    معنی embody | جمله با embody

    adverb C2

    جسم دادن (به)، مجسم کردن، دربرداشتن، متضمن بودن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The day when souls will become embodied again.

    روزی که ارواح دوباره تن‌دار خواهند شد (به تن‌های خود حلول خواهند کرد).

    In Greek art, love was embodied as Cupid.

    در هنر یونان عشق به‌صورت کوپید مجسم می‌شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a speech which embodied democratic ideals

    نطقی که نمایانگر آرمان‌های دموکراتیک بود

    the latest findings embodied in the new book

    آخرین کشفیاتی که در کتاب جدید گنجانده شده است

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد embody

    1. verb represent; materialize
      Synonyms:
      show express represent exemplify illustrate mirror emblematize symbolize personify demonstrate manifest realize complete incorporate objectify incarnate materialize concretize evince exhibit externalize exteriorize typify stand for actualize substantiate reify epitomize hypostatize personalize
      Antonyms:
      exclude disembody
    1. verb include, integrate
      Synonyms:
      combine take in comprise contain integrate incorporate embrace involve bring together collect concentrate fuse blend merge unify consolidate organize absorb encompass establish comprehend codify assimilate amalgamate subsume systematize
      Antonyms:
      exclude disintegrate disembody

    سوال‌های رایج embody

    گذشته‌ی ساده embody چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده embody در زبان انگلیسی embodied است.

    شکل سوم embody چی میشه؟

    شکل سوم embody در زبان انگلیسی embodied است.

    وجه وصفی حال embody چی میشه؟

    وجه وصفی حال embody در زبان انگلیسی embodying است.

    سوم‌شخص مفرد embody چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد embody در زبان انگلیسی embodies است.

    ارجاع به لغت embody

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «embody» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embody

    لغات نزدیک embody

    • - emblements
    • - embodiment
    • - embody
    • - embolden
    • - embolectomy
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.