فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Codify

ˈkɑːdəfaɪ ˈkəʊdɪfaɪ

گذشته‌ی ساده:

codified

شکل سوم:

codified

سوم‌شخص مفرد:

codifies

وجه وصفی حال:

codifying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

رمزی کردن، رمزگذاری کردن، به صورت رمز درآوردن

The convention codified the rules of war.

قرارداد قوانین جنگ را رمزگذاری کرد.

verb - transitive

روشمند کردن، سامان دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
verb - transitive

طبقه‌بندی کردن، دسته‌بندی کردن، (اسناد) محرمانه کردن

He ordered all the laws to be codified systematically.

او دستور داد کلیه‌ی قوانین را طبقه‌بندی کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد codify

  1. verb systematize
    Synonyms:
    organize arrange order classify summarize collect condense digest tabulate catalogue code
    Antonyms:
    disorganize unsystematize

ارجاع به لغت codify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «codify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/codify

لغات نزدیک codify

پیشنهاد بهبود معانی