گذشتهی ساده:
classifiedشکل سوم:
classifiedسومشخص مفرد:
classifiesوجه وصفی حال:
classifyingدستهبندی کردن، طبقهبندی کردن، ردهبندی کردن
The librarian had to classify the books based on their genre before putting them on the shelves.
کتابدار باید قبل از آنکه کتابها را در قفسهها بگذارد، آنها را بر اساس ژانر طبقهبندی میکرد.
The scientist was able to classify the species based on their physical characteristics.
دانشمند توانست این گونهها را براساس ویژگیهای جسمانیشان دستهبندی کند.
to classify library books according to subject
ردهبندی کتابهای کتابخانه بر حسب موضوع
محرمانه کردن، سری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
highly classified documents
اسناد بسیار محرمانه
Classified information was leaked to the press.
اطلاعات محرمانه به جراید درز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «classify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/classify