گذشتهی ساده:
assortedشکل سوم:
assortedسومشخص مفرد:
assortsوجه وصفی حال:
assortingجور کردن، طبقهبندی کردن، مناسب بودن، همنشین شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They assorted and classified the fossils.
آنها سنگوارهها را جور و طبقهبندی کردند.
He should not assort with those gamblers.
او نباید با آن قماربازان همنشینی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «assort» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assort