آخرین به‌روزرسانی:

Assort

əˈsɔːrt əˈsɔːt

گذشته‌ی ساده:

assorted

شکل سوم:

assorted

سوم‌شخص مفرد:

assorts

وجه وصفی حال:

assorting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

جور کردن، طبقه‌بندی کردن، مناسب بودن، هم‌نشین شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

They assorted and classified the fossils.

آن‌ها سنگواره‌ها را جور و طبقه‌بندی کردند.

He should not assort with those gamblers.

او نباید با آن قماربازان هم‌نشینی کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assort

  1. verb to distribute into groups according to kinds
    Synonyms:
    sort arrange classify categorize group separate type rank pigeonhole class sort out associate affiliate suit consort

سوال‌های رایج assort

گذشته‌ی ساده assort چی میشه؟

گذشته‌ی ساده assort در زبان انگلیسی assorted است.

شکل سوم assort چی میشه؟

شکل سوم assort در زبان انگلیسی assorted است.

وجه وصفی حال assort چی میشه؟

وجه وصفی حال assort در زبان انگلیسی assorting است.

سوم‌شخص مفرد assort چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد assort در زبان انگلیسی assorts است.

ارجاع به لغت assort

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assort» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assort

لغات نزدیک assort

پیشنهاد بهبود معانی