سومشخص مفرد:
assortsوجه وصفی حال:
assortingصفت تفضیلی:
more assortedصفت عالی:
most assortedجور شده، همه فن حریف، همسر، یار، درخور، مناسب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a small bunch of assorted wild flowers
دستهی کوچکی از گلهای وحشی گوناگون
the assorted books on the table
کتابهای جورواجور روی میز
books assorted solely on the basis of size
کتابهایی که صرفاً از نظر اندازه دستهبندی شده بودند
a poorly assorted pair
زن و شوهر ناجور
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «assorted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assorted