امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Assortment

əˈsɔːrtmənt əˈsɔːtmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assortments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ترتیب، مجموعه، دسته، دسته‌بندی، طبقه‌بندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a splendid assortment of rugs
- مجموعه‌ی عالی فرش
- an assortment of plastic bags
- هم‌جوره‌ای (مجموعه ای) از کیسه‌های پلاستیکی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assortment

  1. noun variety
    Synonyms:
    array choice collection combination combo diversity garbage group hodgepodge jumble kind medley mélange miscellany mishmash mixed bag mixture potpourri selection sort

ارجاع به لغت assortment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assortment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assortment

لغات نزدیک assortment

پیشنهاد بهبود معانی