با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Selection

    səˈlekʃn səˈlekʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      selections

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable B2
    انتخاب، گزینش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - selection of candidates
    - گزینش نامزدها
    - natural selection
    - انتخاب طبیعی
    noun countable
    مجموعه، گزیده، گلچین، دستچین
    - a selection of silk ties
    - مجموعه‌ای از کراوات‌های ابریشمی
    - a selection of Bahar's poems
    - گزیده‌ای از اشعار بهار
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد selection

    1. noun preference from among choices
      Synonyms: alternative, choice, choosing, collection, culling, draft, druthers, election, excerpt, option, pick, picking
      Antonyms: refusal, rejection

    لغات هم‌خانواده selection

    ارجاع به لغت selection

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «selection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/selection

    لغات نزدیک selection

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار