امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Picking

American: ˈpɪkɪŋ British: ˈpɪkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    picked
  • شکل سوم:

    picked
  • سوم‌شخص مفرد:

    picks

معنی

جیب‌بری، دله‌دزدی، ناخنک‌زنی، پس‌مانده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد picking

  1. noun The quantity of a crop that is harvested
    Synonyms:
    gathering culling pick separating
  1. verb To use a pointed instrument
    Synonyms:
    striking indenting denting
  1. verb Eat intermittently; take small bites of
    Synonyms:
    cleaning reaping separating nibbling harvesting gathering garnering cropping selecting
    Antonyms:
    refusing rejecting
  1. verb Look for and gather
    Synonyms:
    choosing selecting opting singling blaming taking electing prizing culling plucking preferring harvesting pulling gleaning gathering creaming besting bargaining
    Antonyms:
    planting growing
  1. verb Pull lightly but sharply with a plucking motion
    Synonyms:
    stripping plunking pecking plucking
  1. verb Pay for something
    Synonyms:
    footing

ارجاع به لغت picking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «picking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/picking

لغات نزدیک picking

پیشنهاد بهبود معانی