با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Selective

səˈlektɪv səˈlektɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more selective
  • صفت عالی:

    most selective

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective C1
    گزینشی، انتخابی
    • - She has a selective memory and often forgets things that are not important to her.
    • - او حافظه‌ای گزینشی دارد و غالبا چیزهایی را که برایش مهم نیستند، فراموش می‌کند.
    • - Our company uses a selective hiring process to ensure they only bring in the most qualified candidates.
    • - شرکت ما از یک فرآیند استخدام گزینشی استفاده می‌کند تا اطمینان حاصل کند که فقط شایسته‌ترین داوطلبین به کار گرفته می‌شوند.
    • - a selective process
    • - فرآیند گزینشی
  • adjective
    سختگیر، مشکل‌پسند، سخت‌پسند، سختگیرانه، مشکل‌پسندانه
    • - Yale is a selective school.
    • - دانشگاه ییل در پذیرش دانشجو سخت‌گیر است.
    • - That artist was known for his selective use of color in his paintings.
    • - آن هنرمند به استفاده‌ی سختگیرانه‌‌ی رنگ‌ها در نقاشی‌هایش معروف بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد selective

  1. adjective discriminating
    Synonyms: careful, choicy, choosy, discerning, discriminatory, eclectic, fussy, judicious, particular, persnickety, picky, scrupulous, select
    Antonyms: open, uncaring, undiscriminating, unselective

لغات هم‌خانواده selective

ارجاع به لغت selective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «selective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/selective

لغات نزدیک selective

پیشنهاد بهبود معانی