Persnickety

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• adjective informal
  ملانقطی، ایرادگیر، ایرادی، وسواسی (شخص)، ایرادگیرانه (رفتار و غیره)
  • - Their persnickety teacher seemed to find fault with everything.
  • - به نظر می‌رسید که معلم ملانقطی آن‌ها از همه چیز ایراد می‌گرفت.

  • - The persnickety chef refused to serve the dish unless it met his high standards.
  • - سرآشپز ایرادگیر از سرو غذا خودداری می‌کرد مگر اینکه با استانداردهای بالای او مطابقت داشته باشد.

  • - The persnickety customer scrutinized every inch of the fabric.
  • - مشتری ایرادی هر اینچ از پارچه را به‌دقت بررسی کرد.
• adjective informal
  نیازمند دقت (زیاد) (در مورد شغل و غیره)
  • - The attention to detail required for a persnickety job can be exhausting.
  • - توجه به جزئیات مورد نیاز برای یک کار نیازمند دقت می‌تواند خسته‌کننده باشد.

  • - After completing a persnickety job, he felt accomplished.
  • - پس از تکمیل یک کار نیازمند دقت، احساس موفقیت کرد.