فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Finicky

ˈfɪnɪki ˈfɪnɪki

معنی و نمونه‌جمله

adjective

ایرادی، دیرپسند، فیومه‌گیر، سخت راضی، بد‌قلق، بهانه‌گیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He is very finicky about his food.

او درباره‌ی خوراکش خیلی بهانه‌گیری می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد finicky

  1. adjective overparticular
    Synonyms:
    fussy picky choosy fastidious critical difficult nice scrupulous dainty hard to please overnice nit-picking finical persnickety stickling fussbudget squeamish
    Antonyms:
    easy uncritical open

ارجاع به لغت finicky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «finicky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/finicky

لغات نزدیک finicky

پیشنهاد بهبود معانی