امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Squeamish

ˈskwiːmɪʃ ˈskwiːmɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

استفراغی، بی‌میل، سخت‌گیر، نازک نارنجی، باحیا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to make squeamish
- دچار حالت تهوع یا انزجار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squeamish

  1. adjective nauseated; finicky
    Synonyms:
    annoyed captious delicate disgusted dizzy exacting fastidious fussy hypercritical mincing particular prim prudish puritanical qualmish queasy queer scrupulous shaky sick sickly sick to one’s stomach strait-laced unsettled upset vertiginous
    Antonyms:
    ready unpicky willing

ارجاع به لغت squeamish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squeamish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squeamish

لغات نزدیک squeamish

پیشنهاد بهبود معانی