به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Squeamish

ˈskwiːmɪʃ ˈskwiːmɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • استفراغی، بی‌میل، سخت‌گیر، نازک نارنجی، باحیا
    • - to make squeamish
    • - دچار حالت تهوع یا انزجار کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد squeamish

  1. adjective nauseated; finicky
    Synonyms: annoyed, captious, delicate, disgusted, dizzy, exacting, fastidious, fussy, hypercritical, mincing, particular, prim, prudish, puritanical, qualmish, queasy, queer, scrupulous, shaky, sick, sickly, sick to one’s stomach, strait-laced, unsettled, upset, vertiginous
    Antonyms: ready, unpicky, willing

ارجاع به لغت squeamish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squeamish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squeamish

لغات نزدیک squeamish

پیشنهاد بهبود معانی