شکل جمع:
delicatesصفت تفضیلی:
more delicateصفت عالی:
most delicateحساس، آسیبپذیر، ظریف، شکننده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
The delicate mechanism inside the watch can be easily damaged.
مکانیزم ظریف داخل ساعت بهراحتی آسیب میبیند.
Delicate plants must be protected from strong winds.
گیاهان حساس باید از بادهای شدید محافظت شوند.
a delicate stomach
معدهی حساس
a delicate vase
گلدان ظریف (زود شکننده)
a delicate child
کودک رنجور
حساس، سرنوشتساز، ظریف، دقیق، پیچیده (نیازمند مهارت و مراقبت زیاد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Negotiating peace agreements can be a very delicate operation.
مذاکره برای توافقات صلح میتواند عملی بسیار حساس باشد.
Performing surgery on the eye is one of the most delicate procedures.
جراحی چشم یکی از پیچیدهترین عملها است.
a delicate situation
وضعیت حساس
a delicate balance of powers
موازنهی دقیق نیروها
a delicate difference
تفاوت ظریف و اندک
حساس، دقیق (قابل اندازهگیری دقیق تغییرات کوچک)
He has a delicate ear for music.
گوش او نسبت به موسیقی حساس است.
Delicate instruments measure small changes in temperature and pressure.
ابزارهای دقیق، تغییرات کوچک دما و فشار را اندازهگیری میکنند.
a delicate instrument
ابزار دقیق و حساس
a delicate sense of smell
حس بویایی حساس
ملایم، لطیف، ظریف، خوشایند، سبک و نرم
The painting features delicate brushstrokes.
این نقاشی دارای ضربههای قلمموی ظریف است.
She wore a dress in a delicate shade of pink.
او لباسی به رنگ صورتی ملایم پوشیده بود.
a delicate red color
رنگ قرمز ملایم
delicate cloth
پارچهی نرم و نازک
a delicate odor
بوی خوش
a delicate flavor
طعم لذیذ
delicate colors
رنگهای دلپذیر
باریک، زیبا، ظریف، خوشتراش، جذاب
Her delicate fingers played the piano with precision.
انگشتان ظریف او پیانو را با دقت نواخت.
The model wore a dress that accentuated her delicate figure.
مدل، لباسی پوشیده بود که اندام باریک او را برجسته میکرد.
a delicate design
طرح ظریف
a child's delicate skin
پوست لطیف کودک
لباسهای ظریف، لباسهای حساس، لباسهای آسیبپذیر
Always use a mild detergent when washing delicates.
هنگام شستشوی لباسهای حساس همیشه از شویندهی ملایم استفاده کنید.
She sorted her delicates from the rest of the laundry to prevent damage.
او لباسهای ظریفش را از بقیه لباسها جدا کرد تا آسیبی نبینند.
موضوع حساس
در موقعیت حساس
صفت تفضیلی delicate در زبان انگلیسی more delicate است.
صفت عالی delicate در زبان انگلیسی most delicate است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delicate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delicate