صفت تفضیلی:
more delicateصفت عالی:
most delicateحساس، آسیبپذیر، زودشکن، گزندپذیر، نرمدل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
a delicate stomach
معدهی حساس
a delicate vase
گلدان ظریف (زود شکننده)
a delicate child
کودک رنجور
(وضع و غیره) حساس، سرنوشت ساز، اندیش سز (سزاوار اندیشه و تعمق و مهارت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a delicate situation
وضعیت حساس
a delicate balance of powers
موازنهی دقیق نیروها
خوشایند، دلچسب، دلپذیر، لذیذ
a delicate flavor
طعم لذیذ
a delicate odor
بوی خوش
delicate colors
رنگهای دلپذیر
a delicate red color
رنگ قرمز ملایم
ظریف، لطیف، نازک، نرم، نازک سرشت، پر ریزهکاری
delicate cloth
پارچهی نرم و نازک
a child's delicate skin
پوست لطیف کودک
a delicate design
طرح ظریف
موشکافانه، دارای ظرافت و حساسیت
a delicate difference
تفاوت ظریف و اندک
حساس، سرنوشت ساز، اندیش سز (سزاوار اندیشه و تعمق و مهارت)
a delicate situation
وضعیت حساس
a delicate balance of powers
موازنهی دقیق نیروها
با ملاحظه، ملاحظهکار، پاسگر، پایشگر، نازکبین
He reported the bad news as delicately as he could.
او آن خبر بد را با ملاحظهکاری تمام گزارش داد.
موشکاف، مویبین، زودانگیخت، پرمهارت، زود دریاب
a delicate instrument
ابزار دقیق و حساس
He has a delicate ear for music.
گوش او نسبت به موسیقی حساس است.
a delicate sense of smell
حس بویایی حساس
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delicate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delicate