آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ فروردین ۱۴۰۴

    Precarious

    prɪˈkeriəs prɪˈkeəriəs

    صفت تفضیلی:

    more precarious

    صفت عالی:

    most precarious

    معنی precarious | جمله با precarious

    adjective

    لق، بی‌ثبات، متزلزل، ناپایدار، خطرناک

    The cat was sitting in a precarious position on the narrow windowsill.

    گربه در موقعیتی خطرناک روی لبه‌ی باریک پنجره نشسته بود.

    The ladder looked precarious, so I didn’t dare climb it.

    نردبان بی‌ثبات به نظر می‌رسید، برای همین جرئت نکردم از آن بالا بروم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They were living in a precarious shelter that could collapse at any moment.

    آن‌ها در پناهگاهی ناپایدار زندگی می‌کردند که ممکن بود هر لحظه فرو بریزد.

    adjective

    وخیم، نامطمئن، بحرانی، خطرناک، متزلزل، بی‌ثبات

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    Her mental health was becoming more precarious as the stress increased.

    سلامت روانی‌اش با افزایش استرس، هر روز ناپایدارتر می‌شد.

    The company is in a precarious state and may go bankrupt if things don’t improve.

    شرکت در وضعیت بحرانی‌ای قرار دارد و اگر اوضاع بهتر نشود، ممکن است ورشکسته شود.

    adjective

    مبهم، مشکوک، نامطمئن، بی‌پایه و اساس، قابل تردید

    His income is precarious.

    روی درآمد او نمی‌شود حساب کرد.

    The logic behind his claim is precarious and lacks solid evidence.

    منطق پشت ادعایش مبهم است و شواهد محکمی ندارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The witness's testimony was precarious and ultimately disregarded.

    شهادت شاهد مشکوک بود و در نهایت نادیده گرفته شد.

    a precarious assertion

    ادعای بی‌اساس

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد precarious

    1. adjective not physically steady or firm
      Synonyms:
      shaky rickety tottering tottery unstable unsteady wobbly
      Antonyms:
      certain safe sure undoubted definite stable firm secure strong
    1. adjective lacking stability
      Synonyms:
      unstable dangerous doubtful perilous insecure dubious uncertain touch-and-go infirm shaky chancy tottering tottery parlous hazardous unsteady risky unsure rocky weak tricky wobbly unassured unwarranted
    1. adjective tricky, doubtful
      Synonyms:
      uncertain risky dangerous unstable unsure doubtful ambiguous equivocal hazardous insecure open questionable iffy dubious touchy sensitive delicate slippery ticklish shaky dicey chancy unreliable unsafe problematic unhealthy perilous contingent indecisive unsettled borderline touch and go hairy rugged rocky out on a limb on thin ice hanging by a thread loaded dynamite impugnable
      Antonyms:
      sure certain definite stable firm strong undoubted

    سوال‌های رایج precarious

    صفت تفضیلی precarious چی میشه؟

    صفت تفضیلی precarious در زبان انگلیسی more precarious است.

    صفت عالی precarious چی میشه؟

    صفت عالی precarious در زبان انگلیسی most precarious است.

    ارجاع به لغت precarious

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «precarious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/precarious

    لغات نزدیک precarious

    • - precancel
    • - precancerous
    • - precarious
    • - precariously
    • - precast
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.