generous, gentlemanly, manly, magnanimous, chivalrous, knightly
مرد لوطی در اتوبوس جایش را به زن باردار تعارف کرد.
The chivalrous man offered his seat to the pregnant woman on the bus.
شوالیهی لوطی جانش را به خطر انداخت تا شاهزاده را از چنگال اژدها نجات دهد.
The chivalrous knight risked his life to rescue the princess from the dragon.
پادشاه لوطی دشمنش را بخشید.
The magnanimous king pardoned his enemy.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لوطی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لوطی