آخرین به‌روزرسانی:
فاسد به انگلیسی
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
صفت
فونتیک فارسی / faased /
rotten, decayed, spoiled, putrid, gone bad, bad, corrupt, flyblown, rancid, decomposed, addled, decaying, gross, corruptible, tainted
rotten
decayed
spoiled
putrid
gone bad
bad
corrupt
flyblown
rancid
decomposed
addled
decaying
gross
corruptible
tainted
خراب
بوی شیر فاسد
the smell of spoiled milk
کاملاً فاسد
rotten to the core
صفت
فونتیک فارسی / faased /
corrupt, depraved, bad, immoral, perverse, perverted, dissolute, decadent, vicious, vitiated, profligate, debauched, degenerate, reprobate
corrupt
depraved
bad
immoral
perverse
perverted
dissolute
decadent
vicious
vitiated
profligate
debauched
degenerate
reprobate
فاسق، گمراه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حکومت او فاسد بود.
His administration was corrupt.
او به‌طور کامل فاسد بود.
She was totally depraved.
مترادف و متضاد فاسد
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
ارجاع به لغت فاسد
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «فاسد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فاسد
لغات نزدیک فاسد
- - فاستونی راه راه
- - فاستونی مانند
- - فاسد
- - فاسد از نظر اخلاقی
- - فاسد شدگی