آخرین به‌روزرسانی:

درک کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / dark kardan /

to understand, to perceive, to penetrate, to fathom, to conceive, to get, to apprehend, to realize, to grasp, to distinguish, to compass, to comprehend

فهمیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

پرسشی را درک کردن

to understand a question

درک کردن مفهوم سفر در زمان برای بعضی از افراد سخت است.

It is difficult for some people to conceive the concept of time travel.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت درک کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «درک کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درک کردن

لغات نزدیک درک کردن

پیشنهاد بهبود معانی